شهید در راه قدس از دزفول
وی در دفاع از مردم مظلوم فلسطین رشادت های زیادی از خود نشان داد و به دلیل دانش فنی وسیله ای برای حمل توپ های سنگین نظامی طراحی کرد و این امر نقش مهمی در پیروزی رزمندگان فلسطینی علیه ارتش رژیم غاصب اسرائیل داشت. محمد حسین اثنی عشری که توسط نیروهای رژیم صهیونیستی شناسایی شده بود سرانجام در عملیاتی که در دهم آذرماه سال 1359 در جنوب لبنان تحت فرماندهی وی انجام شد با اصابت خمپاره به شهادت رسید و پیکرشان در جنوب لبنان به خاک سپرده شد.
درادامه خاطراتی
کوتاه از خواهر شهیدمحمدحسین اثنی عشری
کار و درس
فرزند پنجم خانواده بود ، در یک خانواده متوسط به لحاظ اقتصادی ومبتدین از لحاظ مذهبی.ولی کلاس دوم دبستان بود که پدرش از دنیا رفت ، با این که درسش خوب بود ، مجبور شد درس را رها کند ومشغول به کار شود ، همه کار می کرد؛ از بنایی گرفته تا آجر پزی وکار سخت کوره ، بعد از چند سال هم در اهواز در یک مکانیکی مشغول به کار شد.(خواهر شهید)
کمک
با این که سن و سال زیادی نداشت ولی خیلی زرنگ وباهوش بود وقتی می دید کسی از فامیل ، همسایگان یا دوستان کاری براش پیش می آمد که محمد حسین می توانست حلش کند ، دریغ نمی کرد اگر می شنید، ماشین کسی خراب شده، هرطور شده خودش را به اومی رساند وکارش را انجام می داد .زمانی که مریض،به شدت مریض شدم و از حال رفتم روی دستهایش من را تا بیمارستان رساند .(خواهر شهید)
کمیته مبارزه با قاچاق و موادّ مخدّر
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وتشکیل سپاه پاسداران به سپاه اهواز پیوست وعضو کمیته مبارزه با قاچاق و مواد مخدر شد، روزها می رفت سرکار و شب ها با برادران پاسدار به گشت زنی ونگهبانی می پرداخت وعاملین مواد مخدر را دستگیر می کردند ، می گفت : بعضی وقت ها مجبوریم شب را روی درخت باشیم تا از طرف اراذل و اوباش غافل گیر نشویم ، تا صبح کارشون همین بود دوباره روز می رفت مکانیکی. یک ریال هم از سپاه حقوق نگرفت؛ هرچه هم اصرارش کردند، فایده ای نداشت.(خواهر شهید)
فلسطین
صحبت رفتنش به فلسطین پیش آمد مادرم، مخالفت کرد؛ به او گفت: می خواهم برایت بروم خواستگاری. گفت: مادر! فعلا حرف خواستگاری را نزن. یک دوره ۶ ماه آموزش چریکی می ببینم زود بر می گردم. مادرم گفت : بلایی سرت بیاد من از غصه تو دق می کنم. جواب داد : مادر چه تو، چه یک مادر فلسطینی ، فرقی برای من ندارد . من مادر دارم ، جوانهای فلسطینی هم مادر دارند ، بالاخره همگی راضی شدیم.
الحمدلله
از اهواز با گروهی از پاسداران با همدیگر رفتند ، به سرپرستی شهید محمد منتظری ، یکی دو بار برایمان نامه فرستاد . پنج ماه از رفتنش گذشته بود که خبر شهادتش را از تلویزیون شنیدم ، وقتی خبر شهادتش به مادرم داده شد ، مادرم گفت الحمدالله که شهید شد.گفتیم: چرا؟ جواب داد: از اول می دانستم که این پسر برای ما ماندنی نیست و همیشه دلهره و اضطراب داشتم. حالا دیگه خیالم راحت شد. الحمد الله شهید شد.
شهادت
خبر شهادتش را از تلویزیون شنیدیم توی باغ اطراف شهر بودیم ، چون شهر را مرتب موشک و خمپاره می زد، برای برگزاری مراسم اومدیم شهر ، برای مجلس ترحیم ، مسجد جامع مملو از جمعیت شد ، از سفارت که اومدند گفتند :به همراه عده ای از رزمندگان فلسطینی و لبنانی توی قایق بودند در سواحل لبنان که خمپاره دژخیمان غاصب قدس قایق رو هدف می گیرد. بعد از شهادتش هم دکتر چمران در سخنرانی خود در دانشگاه تهران از رشادت شهید محمد حسین اثتی عشری یاد کرد.

منبع مرکز فرهنگی وارثین دزفول
این عکس رو هم اضافه بنما ضمنا اصل این مصاحبه ها تولید وارثینه.
http://bayanbox.ir/info/3860796199593561728/Picture-007